شهدای دارالولایه سیستان زابل
شهدای زابل 
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شهدای دارالولایه سیستان و آدرس shohadaysistan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





شهید جابر قویدل 

 

جابر، جوان ترین شهید کربلای تاسوکی سیستان است که سیمای معصوم، لبخند ملایم و نگاه نجیبانه اش او را به بره آهوان ره گم کرده مادر از دست داده، مانند می کند. او که در بستر استضعاف زاده شده و به روی رنج آغوش گشوده بود، در گاهواره محرومیت بالیدن گرفت.  

 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ] [ 13:34 ] [ زریافتی ]

شهید محسن ذوالفقاری 

 

محسن در نوروزان سال 1364 در خانواده ای متدین و دوست دار انقلاب در شهرستان زاهدان متولد شد. به جهت ارادت به آستان مطهر اهل بیت نام او را محسن گذاردند. محسن مقاطع ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت.  

 


برچسب‌ها: شهدای تاسوکی
ادامه مطلب
[ سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ] [ 13:29 ] [ زریافتی ]

شهيد مهدي نوري 

 

مهدي 30 شهريور 1363 چشم به جهان گشود. مهدي در خانواده اي مذهبي و مؤمن به انقلاب و عاشق عاشورا در دار الولايه سيستان، آئينه چشم ها را منظرگاه اقيانوس جاري زندگي كرد. پدرش، از خادمين ابا عبدالله الحسين(ع) و اصحاب عاشورا به شمار مي رفت و كوله بار عشق وي به ائمه اطهار پر از زاد راه خير و بركت براي مردم و كانون گرم خانواده اش بود. به همين نيت نيز نام مولود را مهدي گذارد تا در پرتو اين نام آسماني بنشيند و فرزند را با لالايي تقوا و عفاف و آرزوهاي پدرانه بپروراند. از اين رو مهدي نوجواني اش را به آموزه هاي ديني و فرهنگ اسلامي و عضويت بسيج در مدرسه راهنمايي شهيد مطهري و دبيرستان شهيد حسيني طباطبايي زابل گذراند. مهدي، نشاط و طراوت جواني را با سيماي زيبا و سيرت زيباتر در آميخته داشت و عشق به اهل بيت و شهيدان كربلا را همچون خون در رگ هاي عقيده و ايمان مي پروراند.

 

 

 


آن گاه كه پرچم السلام عليك يا ثارالله بر گلدسته هاي مساجد شهر و حسينيه ها به اهزاز در مي آمد و پيام فرا رسيدن ماه محرم را به گوش جان عاشورائيان زمزمه مي كرد، مهدي با همه معرفت قلبي اش پيراهن سياه به تن مي كرد و در دسته هاي سينه زني و هيأت هاي عاشورايي به عزاداري مي پرداخت و كمر به خدمت عاشورائيان مي بست. 

 

نوا و نگاه و خنده و نشاط و ادب مهدي بوي محبت مي داد و روح مهرباني و الفت را در فضاي كوچه و بازار و فروشگاه جواهري اش مي پراكند. به سبب ويژگي ها زبانزد خانواده و دوستانش بود. سرانجام شامگاهي به سرخي شامگاه كربلا و در ايام  اربعين امام و مرادش آقا ابا عبدالله الحسن(ع) و در حالي كه انگشتري نامزدي اش را به انگشت آروز داشت و مرادش را به شوق ازدواج در هفته اي ديگر چراغان كرده بود غريبانه و مظلومانه در جاده زابل – زاهدان به خيل كاروان شهيدان خداجو پيوست و در حسرت حنابندان دامادي اش از خون رخسار، حناي دامادي به دست و پا بست و در حجله گاه ابديت آرميد

[ دو شنبه 19 فروردين 1392 ] [ 17:29 ] [ زریافتی ]

 شهيد مهدي نجفي

 

 

 

مهدي به امام غريبش اقتدا كرد و غريبانه رفت. از دريا آمد، به دريا پيوست و امواج ياد و خاطره اش را به رخسار تشنگان فيض حضرت او پاشاند. مهدي در اولين روز خرداد 1347 در مشهد الرضا و در خانواده اي پايبند، مذهب و معطر به عطر ولايت چشم به روي گلدسته هاي حرم مولايش حضرت امام رضا (ع) گشود. از سقا خانه محبت آن حرم آب زندگاني جاويد نوشيد و از كبوتران بهشتي اش نغمه سرايي و الفباي ارادت آموخت. او تحصيلات ابتدايي را در دبستان بهادر مشهد گذراند و تابستان ها را به كار يادگيري و تعمير برق اتومبيل مشغول شد. مهدي، زاده كار بود و چون همه فرزندان مصمم اين سرزمين مينوي فرزند تلاش خصال خويش. به همين سبب شانزده ساله بود كه ترك حرم و گلدسته يار و ديار كرد و به زاهدان عزيمت نمود تا در كنار برادر به كار خودرو اشتغال ورزد. 

 

 

 

 

              

 

هنوز سالي بيش از اقامتش در زاهدان نگذشته بود كه به سنت اهل تقوا ازدواج نود تا دينداري اش پايدار بماند و پاي جواني او به بيراه نلغزد كه ثمره اين ازدواج زود هنگام اما نيكو، دو فرزند پسر و يك دختر مي باشد. چند سال بعد، غم غربت، مهدي را از زاهدان به مشهد روانه كرد تا بار ديگر به امام همامش سلام گويد و در جوارش بياسايد.

در مشهد با روحيه اعتقادي كه داشت زمينه را براي كار فرهنگي مناسب ديد و به امر به معروف و نهي از منكر پرداخت اما گويي اراده خداوندي بر آن بود تا مهدي را در دياري ديگر به سوي خويش فراخواند. پس او را در راه انجام كاري به سوي زابل كشاند. او در بازگشت از زابل در شهادتگاه تاسوكي از دور چشم، به گلدسته هاي امامغريبش دوخت و در شامگاه خونين 25 اسفند شاهد شهادت را در آغوش گرفت.

[ دو شنبه 19 فروردين 1392 ] [ 17:23 ] [ زریافتی ]

ساعت 20:45 شامگاه پنج شنبه 25 اسفند 84 را نشان می داد و جاده زابل – زاهدان آبستن حادثه ای تلخ و جانگداز بود....


 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 15 فروردين 1392 ] [ 15:30 ] [ زریافتی ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

مقرسایبری شهدای دارالولایه سیستان ما شهیدان جنون بودیم از عهد قدیم سنگ قبر ماست دریا، نقش قبر ما نسیم شهر ما آن سوی آبی هاست، دور از دسترس شهر ابراهیم ادهم، شهر لقمان حکیم اندکی بالاتر از آبادی تسلیم محض صاف می آیی سر کوی صراط المستقیم خاک آن عرشی ست، گل هایش زیارت نامه خوان سنگفرش آسمانش بال های یا کریم شهر ما آبادی عشق است - اما عشق چیست؟ - عشق یعنی نوح و ابراهیم و عیسی و کلیم عشق یعنی «قاف » و «لام » قل هو الله احد عشق یعنی «باء» بسم الله رحمن رحیم
موضوعات وب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 51
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 60
بازدید ماه : 739
بازدید کل : 2290
تعداد مطالب : 303
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

به این سایت رأی بدهید